سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سورنا سردار دلیر مامان و بابا

دستپخت.....

این یکی از همون مکالماتیه که تو پست قبلی گفتم یادم میره...گفتم بنویسمش که یادم بمونه دم افطاره...برای افطاری سوپ سفید و حلوا درست کردم.میدونستم که تو عاشق شیرینی هستی و زیاد می خوری.سر سفره افطار وقتی دیدیش خیلی هیجان زده شدی و شروع کردی تند تند به خوردن....بعدش شروع کردی به سوپ خوردن.... سورنا:مامان دستپختت خیلی خوبه ها!! من:اینقدر هیجان زده شده بودم که چند بار بوست کردم و خستگی از تنم بیرون رفت..گفتم دوستشون داشتی؟خوشمزه بودن؟ سورنا:اره مامان خیلی خوشمزه است.....مامان..... دسپخت بابا هم خوبه ها.... من:مگه تو دستپخت بابا رو خوردی؟ سورنا:اره مامان اون روز که تو نبودی بابا برامون تخم مرغ درست کرد.خوردیم.خیلی خوشمزه بود. فقط چندی...
26 تير 1392

37.......

37 ماه از زندگیت داره میگذره پسرکم به سرعت نوشتن همین عدد 37....این روزها اینقدر شیرین زبونی و حاضر جوابی می کنی که گاهی فقط با خودم میگم آخه کی و چه جوری به این مرحله رسیدی؟؟؟؟....خیلیهاش دیگه تو ذهنم نمی مونه وقتی می خوام اینجا بنویسم که کاش اینجوری نبود... بابا ظهر پنجشبه اومده خونه.... بابا: چرا گوشیت رو جواب نمیدی کارت داشتم.... من: دیر دیدم حالا چیکارم داشتی؟.... بابا: می خواستم بگم دیزی رو بار بذار برای ناهار... من: دیگه دیر شده برای فردا میذارم.... سورنا:بابا خوب صبح وقتی داشتی می رفتی چرا نگفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.... بابا: خوب حالا گفتم برو درست کن برام.... سورنا:بابا من که آشپزی بلد نیستم.باید زودتر می گفتی که مامان درست کنه برامون ...
19 تير 1392

بازم خرداد و خاطرات خوب تولدها

نمیدونم چرا این ماه اینقدر خوب بود که هرچی می نویسم تموم نمیشه حتی بعد از خداحافظی باهاش.... تو این ماهی که گذشت دو تا خاطره خوب دیگه هم داشتیم که از یکیش عکسی ندارم و از اون یکی عکسهایی که دوست گلم گرفته به دستمون رسیده.... اولیش تولد الین بود تو روز 12 خرداد که یه تولد یهویی مامانش براش گرفت و ما هم تونستیم همون شب برسیم دم خونشون و الین خوشحال رو با اینکه حسابی مریض بود ولی از ته قلب خوشحال بود رو بیبنیم و تولدش رو تبریک بگیم و تو شادیشون شرکت کنیم....عکسی هم موجود نیست ولی خیلی عکسها تو ذهن ادم موندگار میشه که اینم یکی از همون عکسها خواهد بود... دومیش تولد سوژین نازنازی بود که به همراه خاله لیلا و کیمیا و خاله الهه و آوینا توش شرکت...
8 تير 1392
1